در میزگرد چالش های ارتباط صنعت و دانشگاه عنوان شد؛دانشگاهها کلینیک صنعت باشند
چند سالی است که دهم تیر ماه «روز صنعت» نامگذاری شده است. مسئولان و تشکلهای اقتصادی، این نامگذاری را فرصتی برای یادآوری جایگاه مهم صنعت در ایران میدانند.
با اینحال و برخلاف انتظار مسئولان، گذاشتن دو سنگ بنای دانشگاه و صنعت بهصورت مجزا از هم سبب شد این دو نهاد طی سالها چنان از یکدیگر فاصله بگیرند که درنهایت این نتیجه حاصل شود که هیچ یک زبان دیگری را درک نمیکند. اتکا به بودجههای نفتی نیز سبب شد کمترین تلاشی برای حل این مشکل صورت نگیرد. این روزها کاهش قیمت نفت و همچنین اشباعشدن ظرفیت دانشگاهها فرصتی فراهم کرده تا این دو نهاد احساس کنند برای رفع کاستیها نیاز دارند فارغ از تلاشهای شکستخوردۀ گذشته، رودرروی هم بنشینند و با یکدیگر وارد گفتگو شوند تا خروجی این مسئله، گفتمانی مشترک برای توسعۀ ایران باشد. برایناساس و بهمناسب روز صنعت و معدن، روزنامۀ شهرآرا در نشستی با حضورمهندس فیروز ابراهیمی، دبیر خانه صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوی و دکتر بابک رضایی، عضو هیات علمی دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه فردوسی که مسئولیت ارتباط صنعت با دانشگاه در خراسان رضوی را نیز بر عهده دارد، موضوع ارتباط صنعت و دانشگاه را بررسی کرده است.
برخی اعتقاد دارند که نهاد دانشگاه در ایران بهنوعی پایهگذاری شده که بهجای اینکه تأمینکنندۀ نیروی انسانی متخصص برای صنعت باشد، دانشآموخته برای دستگاه بوروکراسی مهیا میکند. میتوان همین مسئله را سنگ بنای ارتباط نامناسب صنعت و دانشگاه در ایران دانست؟
رضایی: در زمانی که دانشگاه در ایران شکل گرفت، دستگاههای نوین اداری در کشور درحال پایهگذاری بود؛ ازاینرو این انتظار وجود داشت که نیروهای موردنیاز دستگاههای جدید اداری در دانشگاهها تربیت شده و وارد نهادهای جدید شوند. این مسئله که دانشگاه در ابتدا دغدغۀ تأمین نیروی انسانی سیستم اداری را داشت، مشکلی را ایجاد نمیکرد؛ اما از یک مقطعی، روال تاریخی را که باید طی میشد، از دست دادیم.
یعنی دانشگاه در زمان پایهگذاری، کارکرد درستی داشت؛ اما در طول زمان این کارکرد دچار مشکلاتی شد؟
رضایی: یکی از مشکلاتی که در این فرایند ایجاد شد، پایهگذاری صنایع ایران براساس صنعت مونتاژ بود. در دهۀ۴۰، ایران سعی کرد تا فرایند گذار از اقتصاد سنتی به صنعتی را آغاز کند؛ اما در این راه ما شروع کردیم به ورود دستگاههای خارجی و مونتاژ تولیدات آنها در کشور. حتی کارشناسان نیز از خارج وارد میشدند. در آن زمان یکسری نیازهایی کشور داشت که باید به آن جواب میدادیم، مثل صنایع بادوام خوب. سادهترین راه برای پاسخگویی این نیازها، واردات قطعات و مونتاژشان در کشور بود؛ یعنی بهجای اینکه سعی کنیم با استفاده از بومیسازی دانش نیازهای کشور را تأمین کنیم، صنعت را براساس واردات پایهگذاری کردیم. این شیوۀ پایهگذاری صنعت سبب شد تا در سالهای بعد مسئولان برای سرپانگهداشتن کارخانههایی که ایجاد شده بود، مدام به ابزارهایی مانند تعرفههای بالای واردات و دادن وام روی بیاورند؛ ازاینرو صنعت ما دچار مشکل شد.
دراینمیان انتظار میرفت که دانشگاه همپابهپای صنعتگران به میدان بیاید و نگذارد این فرایند اشتباه طی شود؟
رضایی: دانشگاه در ابتدا بهخوبی توسعه مییافت و براساس نیازها، دانشگاه شروع به تربیت نخبگان میکرد. دانشگاههای کشور در مقاطع کارشناسی و تحصیلات تکمیلی براساس نیازهای تولید درحال تربیت دانشآموختگان بودند؛ اما چند عامل سبب شد تا دانشگاههای ما دچار مشکلاتی در ارتباط با تولید بشوند؛ یکی توسعۀ بیرویۀ دانشگاهها و جذب دانشجو بدون توجه به زیرساختها و مسائل آموزشی بود که باعث شده تا امروز با تعداد زیادی دانشآموخته مواجه شویم که نه براساس نیازهای صنعت، بلکه براساس ظرفیت دانشگاهها مدرک گرفتهاند. اما اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، میتوان گفت بهدلیل اینکه توسعۀ دانشگاهها براساس نیاز نبوده و همینطور توسعۀ صنعت براساس مونتاژ بوده است، همین مسئله عاملی برای جدایی دانشگاه و صنعت در ایران شد.
جناب آقای ابراهیمی نظر شما در این باره چیست و آیا فکر میکنید دو نهاد صنعت و دانشگاه در فضای جدا از هم رشد پیدا کردهاند؟
ابراهیمی: اگر گذشته را مرور کنیم، متوجه میشویم که هم دانشگاه ما وارداتی بوده و هم صنعت ما و دراینمیان در زمانی که میخواستیم این دو بخش را وارد کشور کنیم، اقدام به بومیسازی و ایرانیسازی آنها نکردیم؛ ازاینرو بخشی از مشکلات امروز ما به همین مسئله برمیگردد. ما روکش را گرفتیم؛ اما در محتوا دچار مشکل شدیم. ازطرفی دیگر، هم صنعت و هم دانشگاه درگذشته به نفت وصل بودند. صنعت و دانشگاه منابع خود را مدام از بودجۀ نفتی تأمین میکردند؛ ازاینرو تازمانیکه صنعت و دانشگاه از بودجۀ نفتی گرفته نشوند، نمیتوان به تکامل این دو نهاد امیدوار بود. خوشبختانه پانزدهسالی میشود که فرایند گرفتن صنعت از بودجۀ نفتی آغاز شده است و امروزه هم به دانشگاهها تکلیف کردهاند که ۵۰درصد منابع خود را باید خود تأمین کنند که این نشان میدهد در سالهای اخیر فرایند گرفتن دانشگاهها از بودجۀ نفتی شروع شده است.
اما دانشگاههای ما زمانیکه پایهگذاری شدند، اول فقط بهدنبال تربیت کارمند بودند و بحث ارتباط دانشگاه و صنعت چندان موردتوجه نبود. ولی در دهۀ ۵۰ و ۶۰ که هر دو نهاد دانشگاه و صنعت در ایران قوام گرفتند، تلاش شد تا این دو با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ اما دراینزمان نه دانشگاه تجربۀ صنعت را داشت و نه صنعت بهدنبال ارتباط با دانشگاه بود و همین مسئله سبب شد تا این دو در برخی اوقات نتوانند زبان یکدیگر را بفهمند.
بحث اتکای صنعت و دانشگاه به بودجۀ نفتی، چه تأثیری بر ارتباطنداشتن این دو با یکدیگر داشت؟
ابراهیمی: در کشور ما بیشتر صنایعی که وجود دارند، صنایع کوچک هستند و این صنایع بهدلیل کوچکی و بودجۀ محدودی که دارند، تأمین هزینههای تحقیقات دانشگاهی که بعضاً نیازمند بودجههای بزرگی است، برایشان بهسختی میسر است. ازطرفی در دهههای گذشته نگاه دانشگاه به صنعت نیز پروژهمحور و اینگونه بود که تمایل داشتند بهسمت صنعت آمده و طرحهایی را از صنعت بهصورت پروژه گرفته و تحویل دهند و دراینمیان منابع مالی خودشان را تأمین کنند. نگاه پروژهمحور دانشگاه به صنعت، سبب میشود تا فاصلهای بین صنعت و دانشگاه ایجاد شود و نتوانند آنگونه که انتظار میرود، با یکدیگر تعامل کنند. خروجی این مسئله، ورود افراد دانشآموختهای به جامعه است که براساس نیازهای صنعت درس نخواندهاند و نمیتوانند نیازهای صنعت را تأمین کنند. همچنین نگاهی در صنعت وجود داشت که دانشگاه میتواند درمانگاهی برای معضلات واحدهای تولیدی باشد و در آنجا مسائل و مشکلات واحدهای تولید عارضهیابی و واکاوی شود.البته بازهم تأکید میکنم چون منابع در گذشته از بودجههای نفتی تأمین میشد، صنعت نیز چندان احساس نمیکرد که باید برای حل مشکلات بهسمت تولید برود.
کوچکبودن صنایع در ایران چقدر بر ارتباط نهاد دانشگاه و صنعت تأثیر منفی گذاشته است؟
رضایی: صحبت ظریفی آقای مهندس ابراهیمی کردند که من میخواهم روی آن تأکید کنم. الان صنایع ما اینقدر کوچک هستند که نمیتوانند در حد استانداردهای جهانی حرکت کنند. ما برای حمایت از صنعت آمدیم و درهای کشور را با تعرفه بستیم و صنایع را در حد تولیدات در مقیاس کوچک توسعه دادیم؛ فرایندی که سبب شد تا نرخ بهرهوری سرمایه در بخش صنعت بهشدت کاهش یابد.
الان چین چند واحد فولادی بزرگ درست کرده، اما ما در بسیاری از مناطق کشور صنایع فولادی ایجاد کردهایم. این سبب میشود تا صنایع فولادی ما قدرت مالی کافی برای اختصاص بودجههای تحقیقاتی و عارضهیابی مشکلات خود را نداشته باشند. درواقع کوچکبودن صنایع ما و حمایتهای تعرفهای از آنها سبب شد تا قدرت مالی لازم برای کارهای علمی و دانشگاهی را نداشته باشند.
مثال سادۀ دیگری میزنم. تعداد ایرلاینهای ایران حدود هجده تاست؛ اما در کشورهای توسعهیافته دوسه تاست. چرا؟ هر شهری در ایران بهواسطۀ لابیهای سیاسی برای خودش ایرلاین گرفته است. همین بحث در صنعت هم حاکم است. صنعت شیر، لبینات و نساجی و بسیاری دیگر را بدون توجه به ظرفیتهای کشور توسعه دادیم و حالا در ایران به اندازهای این صنایع مقیاس کوچک توسعه یافته است که در عمل، هزینۀ تمامشدۀ تولید در ایران بسیار بیشتر از کشورهای رقیب ما شده است.
و این مسئله نمود خود را در دانشگاه چگونه نشان داده است؟
رضایی: الان این نگاه وجود دارد که دانشجویان در زمان تحصیل در واحدهای صنعتی بهصورت کارآموزی مشغول فعالیت شوند تا همراه با درس، تجربه هم بیاموزند؛ اما ازطرفی وقتی دانشجو به واحد صنعت مراجعه میکند، اول بسما… به دانشجو میگویند من امضا میزنم برای تو، اصلا شما نمیخواهد بیایید توی واحد صنعتی. متأسفانه الان برخی از واحدهای صنعتی به کارآموزان به چشم سربار نگاه میکنند. همین مسئله سبب شده تا آنها از ورود کارآموزان به واحدهای صنعتی استقبال نکنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.