مروری بر مشکلات صنعت پوشاک
خاستگاه پوشاک ایران در دوره طلایی خود یعنی دهه ۵٠ کارگران مشهدی بودند که از مشهد به تهران کوچ کردند. با شروع انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی، صنعت پوشاک ایران به مرور ضعیف شد.
در دهه ٨٠ موج رونقی شکل گرفت و تعداد زیادی از کارگاههای تولیدی جان گرفتند. سالهای ٩٠ تا ٩۵ هم دولت حمایتهای خوبی در بیمه تأمین اجتماعی از کارگاهها کرد چنانکه بسیاری از واحدهای تولیدی که لیست بیمه نداشتند، خودشان میآمدند کارگرهایشان را بیمه میکردند. اما این روند ادامه پیدا نکرد و دولت حمایت خود را از صنایع متوسط و کارگاههایی که بیشتر از پنج نیرو داشتند، قطع کرد. در سال ٩۶ نیز دولت برای جبران کسری بودجه خود مالیات را بعضا تا صددرصد افزایش داد. از سویی قاچاق سازمانیافته و سیستماتیک کالا، جانی برای این صنعت باقی نگذاشته است. دقت کنید که منظور از قاچاق، دو چمدانی که مسافرها با خودشان میآورند، نیست. قاچاقی است که یک نفر میرود ١٠ کانتینر پوشاک آن هم از مبادی گمرک و نه با کولهبر میآورد.
به این ترتیب دولت آگاهانه یا ناآگاهانه واحدهای تولیدی شناسنامهدار را به سمت تبدیل شدن به کارگاههای زیرزمینی سوق داده است و در نهایت هم خود دولت است که ضرر میکند. به عنوان مثال اکنون در مجموعه تولیدی اطمینان ١٧ نفر بیمه بیکاری میگیرند. در مجموع دولت ماهیانه به این ١٧ نفر، ١۵ میلیون تومان و تا پایان سال ١٨٠ میلیون تومان بیمه بیکاری پرداخت میکند. در حالیکه میتوانست سه میلیون تومان مالیات این واحد تولیدی را نگیرد و با کمک تأمین اجتماعی در نهایت هشت میلیون تومان میداد. پرداختی دولت در بیمه بیکاری روزبهروز در حال افزایش است و دولت مقروضتر میشود. این در حالیاست که با چند حمایت کوچک از واحدهای تولیدی عملا نیازی به بازرسی تأمین اجتماعی نخواهد بود، زیرا کارفرمایان نیروها را بیمه میکنند. ولی هرچه فضا پلیسیتر شود واحدهای تولیدی به فعالیتهای زیرزمینی تشویق میشوند. این خود یک آسیب اجتماعی در آینده است زیرا با حجم زیادی از سالمندانی مواجه خواهیم شد که چون بیمه نبودهاند، حقوق بازنشستگی ندارند و عملا سربار جامعه میشوند.
زیرزمینی شدن پوشاک در نهایت به افت کیفیت صنعت پوشاک و کاهش رقابتپذیری آنها منجر میشود. شما نمیتوانید با یک تفنگ آبپاش در جبهه جنگ بجنگید. یک تولید کننده زیرزمینی نمیتواند با برندی که در ترکیه ساختار، کارخانه، واحدهای توزیعی و طراحی دارد، مقابله کند. یک واحد زیرزمینی با چهار، پنج چرخ خیاطی، بدون فناوری و تخصص تنها با تکیه بر هنر خود نمیتواند حتی با برند کوتون و السی و ایکیکی که برندهای ارزانی در ترکیه هستند، رقابت کند. اگر دولت بخواهد روی این موضوع که کسری بودجهاش را از واحدهای تولیدی بگیرد، لجاجت داشته باشد، صنعت پوشاک ایران رو به نابودی خواهد رفت. ببینید در سال ٩٠ چند واحد تولیدی پوشاک بزرگ داشتیم و الان چند تا داریم؟ اصلا آیا دولت میخواهد در مشهد کارخانه پوشاک باشد؟ اگر میخواهد با وام ١٨ درصد، بیمه تأمین اجتماعی ٢٣ درصد و پلیس بازی که نمیشود. در سال ٩۵ از سه اتحادیه مرتبط با تولید در مشهد دو هزار نفر حذف شدهاند.
دراین میان هیئت رئیسه اتحادیههای مرتبط با تولید پوشاک، که خود در تولید شاخص نیستند، نمیتوانند تأثیرگذار باشند. کسی که خودش یک واحد تولیدی قوی ندارد و کارخانهدار نیست چطور میتواند کارخانه ایجاد کند؟ بسیاری از آنها ٢٠ سال است که در هیئت رئیسه اتحادیه هستند در حالی که طبق قانون بیشتر از دو دوره چهار ساله نمیتوان هیئت رئیسه باقی ماند.متأسفانه بدنه سازمان صنعت و معدن هم به دنبال ایجاد واحدهای تولیدی جدید است. در حالیکه نیازی نداریم واحد جدیدی تولید و برندسازی کنیم.بهتر است مشکل مالی همان واحدهای تولیدی موجود که بعضا ١۵٠ نیرو داشتهاند و الان پنج نیرو هم ندارند، شناسایی و بازسازی کنیم. سازمان صنعت و معدن خراسان درباره شناسایی خوب کار کرده اما اقدامی برای حل مشکلات آنها انجام ندادهاست. هرچه دیرتر شود این بیماری کشندهتر میشود.
*کارآفرین نمونه
جواد اطمینان*
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.