ما همه کارگریم، از کوره اگر در برویم…
یک بعدازظهر بهاری است پشت میز کار نشستم و عکسهای بزرگداشت روز کارگر را بالاپایین میکنم و به این فکر میکنم که روز کارگر نزدیک است و هنوز یک گزارش درست و حسابی ننوشتهام.
به ژستهای شیک و خندان عکسهای گزارش تصویری نگاه میکنم و کارگرهای توی عکس را با تصورات خودم و با کارگرهایی که هر سال به مناسبت روز کارگر به سراغشان میرفتم مقایسه میکنم، لبخند تلخی روی لبانم مینشیند…
هر سال اردیبهشت با کلی مناسبت که میرسد مسئولان در تکاپوی برگزاری هر چه بهتر مراسماند…روز معلم…روز کارگر…روز شوراها…روز ملی خلیج فارس…روز هلال احمر…روز…روز…روز
مراسمها شیک برگزار میشوند…لوحهای تقدیر دست به دست میشود و همه با لبخند عکسهای یادگاری میگیرند و بعد تمام…
برگزاری نمایشی مراسمات در ایران مشکلی است که پرداختن به آن در حوصله گزارش من نمیگنجد…من حواسم پرت (و تمام…) است که هر سال بعد از روز کارگر میبینم…
سالها گذشته و من هر سال نوشتم و خواندم و شنیدم که کارگر پرچمدار اقتصاد مقاومتی است…کارگر مهمترین رکن جامعه است…کارگر خوب است، کارگر ماه است کارگر…و باز رفت تا اردیبهشتی دیگر و روز کارگری دیگر…
خط فقر را گذاشتیم روی 2، 3 میلیون و هر روز بالاتر کشیدیمش اما قانون کارمان به میلیون هم نرسید، از امنیت شغلی دم زدیم و قراردادها هنوز سفیدامضا بود، بیمه آرزو بود، از حمایت حرف زدیم و بازرس کا را خریدیم! و اینها واقعیتهای تلخی است که هر که دستی بر این آتش دارد کتمانش میکند، اما همه در همین ایران زندگی میکنیم و خوب میدانیم که هست…
حرفهای شیک زیاد شنیدیم، کارگر حمایت معنوی میخواهد، بیمه میخواهد، دلسوزی میخواهد و خیلی چیزهای دیگر…
میگوییم کارگر مقدس است ولی باور نمیکنیم.
اما من بارها دنیا را بدون کارگرها تصور کردم بدون کارگر نانوایی، بدون کارگر ساختمان، بدون کارگر شهرداری، بدون کارگرهای کوره.
عادت کردیم که با حداقل شرایط همیشه هستند…اما هیچوقت نمیتوانیم عمق شرمندگی یک کارگر در برابر فرزندانش را درک کنیم…
سال گذشته که به سراغ کارگرهای برجها رفته بودم توقعم این بود که بعد از انتشار داستان خریدن بازرس کار از هزارجا زنگ بزنند تحریریه و قول مساعدت و رسیدگی بدهند و… اما هیچ…
هیچکس به روی خودش هم نیاورد.
اینها داستانهای تلخی است و داستان تلخ زیاد است…بسیار میشناسم کارگرهایی که به دلیل سهلانگاری کارفرما جان باختند و بازرسهایی که…
نگویید این بازرسها استثنا هستند که بسیار دیدم این استثناها را…
داستان اعظم اگرچه به روز کارگر بیربط است اما نمونه خوبی از وضعیت رسیدگی به امور در کشور است…اگر داستان رسانهای نمیشد و به قول آقایان اذهان عمومی مشوش نمیشد حالا شوهر اعظم با وثیقه 20 میلیونی آزاد بود و دوباره همان آش و همان کاسه…
در این سالها تلاش بسیار کردم تا اذهان مبارک عموم و مسئولین کمی به سمت احقاق حقوق کارگران مشوش شود اما…
ما همه کارگریم، از کوره اگر در برویم آجر میشود نانمان!
عاطفه چوپان_دبیر اقتصادی خبرگزاری ایسنا_منطقه خراسان
111 تعداد بازدید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.