مدل توسعه اشتباه تا به کي؟
در خبري به نقل از رئيس سازمان صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوي آمده بود که «الگوهاي رشد استان با کشور متفاوت است» چون به دليل موقعيت جغرافيايي از مراکز توسعه اي غرب، آب هاي آزاد در جنوب و همچنين سرچشمه هاي البرز و زاگرس فاصله داريم؛ اگر چه اين گفته قابل تامل است ولي نبايد فراموش کنيم که همين شرايط جغرافيايي خود مي تواند عاملي براي پيشرفت اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي باشد زيرا خراسان در يکي از 6 کريدور اصلي خاور ميانه قرار دارد و مشکلي که امروز در استان با آن مواجهيم، بيشتر ناشي از عملکرد هاي يکسو نگرانه و مدل توسعه اي است که مبتني بر ارائه خدمات به مراکز مصرف يعني شهر هاست و نه روستا ها به عنوان مراکز توليد.
مدل توسعه يا روش هايي که براي توزيع امکانات و اعتبارات طي چندين دهه گذشته انتخاب شده و هنوز هم ادامه دارد، روشي از بالا به پايين است که براساس شاخص هاي جمعيتي، تقاضا و ميزان چانه زني مي باشد و کمتر بر مبناي يک برنامه استراتژيک است. به عنوان مثال اگر چه روستا ها مرکزتوليد محسوب مي شوند اما شهرها و مراکز جمعيتي بر اساس شاخص هاي جمعيتي بيشتر مورد توجه قرار گرفته و در اولويت بوده اند و هنوز هم اين روش در توزيع اعتبارات و امکانات مد نظر است. شايد معقول و منطقي اين گونه به نظر آيد که ابتدا آن جا که جمعيتش بيشتر است از امکانات برخوردار شود غافل از اين که سرمايه گذاري هايي که براي رفع محروميت از مراکز پر جمعيت انجام مي شود، خود باعث جذب افراد از مراکز کم جمعيت به پرجمعيت مي شود چرا که اين مراکز رونق گرفته است و روند رونق گرفتن و توسعه مراکز با جمعيت پايين چندين سال به طول مي انجامد، علاوه بر اين بودجه به سرانجام گلوله برفي دچار مي شود که دست به دست کوچک تر مي شود.
شايد همين نگاه بوده است که کارخانه هاي بزرگ در مناطقي ايجاد شد که جمعيت بالايي دارند؛ امري که خود جاذبه اي براي مهاجرت و افزايش فاصله عقب ماندگي شده است. از طرفي افزايش جمعيت در روستا آن هم خارج از نظم سنتي و طبيعي و خشکسالي هاي پي در پي و کمبود آب، کاهش سطح زير کشت و افزايش سطح سواد، از ديگر عواملي است که روند مهاجرت را تسريع کرده و باعث شده است اکنون همان هايي که در روستا مانده اند با مشکلاتي دست و پنجه نرم کنند از جمله شمار زيادي از دختران روستايي که از آستانه ازدواج عبور کرده اند.
اکنون بسياري از روستاييان که در صورت داشتن کار مي توانستند در آرامش و آسايش در روستا زندگي کنند به حاشيه شهرها با کمترين امکانات آمده اند چون هرچند در حاشيه اند ولي بعد از مدتي به دليل نزديکي به مرکز ديده مي شوند؛ اما آن فردي که در روستاست سال هاي سال طول مي کشدتا به چشم مسئول آيد و ديده شود. همان گونه که اکنون براي ساماندهي حاشيه شهرها برنامه ريزي مي شود، بدون اين که به سرمنشاء اصلي آن پرداخته شود.
آري فاصله هاي فيزيکي از مراکز قدرت، باعث ناديده گرفته شدن و نزديکي باعث رسيدن به امکانات مي شود.
اين مدل اشتباه نه تنها مشکلي از کشور حل نکرده و توسعه متوازن ايجاد نکرده است بلکه باعث ايجاد فاصله توسعه يافتگي بين استان ها شده است و به گفته قائم مقام وزير کشور در امور اجتماعي و فرهنگي در حال حاضر تنها 6 استان آباد داريم و 25 استان نيز زير خط توسعه قرار دارند، ضمن اينکه طي آخرين سرشماري انجام شده، در عرض 5 سال 13 ميليون نفر از جمعيت کشور از استان هاي محروم به استان هاي برخوردار کوچ کرده اند. معلوم نيست چه زماني قرار است طرح آمايش سرزمين ملاک قرار گيرد.
آيا همچنان قرار است مسئولان قول و وعده خارج از برنامه بدهند و براي آن که خودي نشان دهند، به جاي اجراي برنامه اي علمي و آينده نگرانه، وعده هاي خود را عملي کنند؟ آيا خراسان رضوي در افق 1404 استاني توسعه يافته بر مبناي گردشگري و به ويژه گردشگري مذهبي و همچنين توسعه صنعت و کشاورزي خواهد بود؟
محمد علي علي نژاد
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.