«دیدی گفتمها» مسئله اقتصاد را حل نمیکند، باید داروی تلخ را خورد
استاد اقتصاد دانشگاه وایدنر پنسیلوانیای آمریکا معتقد است «دیدی گفتمها» مسئله اقتصاد را حل نمیکند، باید داروی تلخ را خورد.
تقریباً دو دهه است که من و عدهای دیگر از اقتصاددانان دلسوز در مقالات خود نوشتهایم و در مصاحبههای خود گفتهایم که دقیقاً به اینجا میرسیم و کسی از دولتمردان ایران توجه نکرد. ولی در حال حاضر «دیدی گفتمها» مسئلهای را حل نمیکند و احتیاج به راهنمود برای گذر از این معضل داریم. به نظر میرسد که مسئولان اقتصادی درد را میدانند و دوای درد را نیز میدانند ولی دوای درد از زهر نیز تلختر است و حاضر به خوردن آن نیستند.
در چند روز گذشته آقای لاریجانی در محافل مختلف گفتهاند: «ما میدانیم که احتیاج به سرمایه گذاری است ولی برای سرمایه گذاری جامعه باید آرام باشد تا سرمایه گذارها سرمایه گذاری کنند.» این مصداق ضرب المثلی است که میگوید: «خان خرما را خورد و گفت شیرین است.» این همان چیزی است که ما دهها سال است که گفتهایم و میگوییم.
این نکته بسیار واضح است. سرمایه فرّارترین فاکتور اقتصادی در جهان است. نیروی کار فرّار است ولی بهسرعت سرمایه از محیط خارج نمیشود. تقریباً با جرأت میتوان گفت که ایران مهمترین صادر کننده نیروی کار و یکی از بالاترین صادر کنندگان نیروی سرمایه است. ایران صدها میلیون تومان خرج میکند و پزشک تربیت میکند و به دنیای غرب پیشکش میکند. تقریباً اکثر برندگان المپیادهای ریاضی و علوم در غرب هستند.
اینها را میبینیم و ملموس هستند ولی سرمایه را نمیبینیم و ملموس نیستند.، ولی در آمارهای بانک مرکزی نهفته هستند. خطی در آمارهای بانک مرکزی به این عنوان نیست ولی در دل خطهای دیگر مخفی هستند و دولتمردان رقم دقیق آن را میدانند. همانطوری که تا چند ماه اخیر فرار مغزها را تبلیغات مینامیدند فرار سرمایه را کلاً تکذیب میکنند و چون برای مردم بهراحتی قابل رؤیت و لمس نیست سر و صدای آن هم بلند نمیشود.
حال باید دید که چرا اینچنین است، چرا جوانان ما زندگی غیرقانونی در اندونزی، تایلند، قطر، ابوظبی، اروپا و آمریکا را به زندگی در زادگاه خود ترجیح میدهند؟ جواب این سؤال را همه میدانیم و احتیاجی نیست که یک متخصص اقتصاد آن را گوشزد نماید. جوانان ما به کوه و دشت میزنند تا بتوانند به آمال و آرزوهای خود دست بیابند. آمال و آرزوهای خودشان آنطور که خودشان میپندارند و نه آنطوری که دولتمردان برایشان آرزومندند. بنابراین تا زمانی که ایرانیان برای امرار معاش باید زد و بند کنند، تا زمانی که برای دریافت وام از بانکها به زمین و زمان متوسل شوند، تا زمانی که برای تحصیل در رشته مورد علاقه خود از مملکت خارج شوند، و … مسئله پسروی ادامه خواهد داشت.
بهجای چه کنم و چه کنمها، باید دولت را از زندگی روزمره مردم خارج کرد. آرامش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حکم قانون لازم و ملزوم پیشرفت است و بدون آنها همین آش است و همین کاسه.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.